مليندا و مليندا؛ مرز باريک کمدی و تراژدی
 

 
 
پوستر فيلم مليندا و مليندا
پوستر فيلم مليندا و مليندا
'مليندا و مليندا'، آخرين ساخته وودی آلن، فيلسماز پرتجربه آمريکايی، به اعتباری بازگشت موفقيت آميز آلن به سبک و فضای آشنای سينمايی او و رويکرد دوباره اش به قالب کمدی و طنز است. اين فيلم در واقع بازتاب انديشه فلسفی و دغدغه هميشگی او در باره ماهيت زندگی است و اين پرسش را مطرح می کند که زندگی تراژدی است يا کمدی و يا ترکيبی از هر دو (تراژيکمدی).

در اين فيلم وودی آلن، با انتخاب يک شخصيت واحد و محوری ( مليندا با بازی رادا ميچل) و قرار دادن او در دو قصه با لحن و فضای نسبتا متفاوت در پی اثبات اين تئوری است که زندگی می تواند به يک نسبت کمدی و تراژدی باشد و مرز ميان اين دو فرم نمايشی بسيار باريک و تقريبا قابل چشم پوشی است.

فيلم با صحنه ای شروع می شود که چند نويسنده در رستورانی ( کافه فرانسوی بيسترو) در قلب منهتن نيويورک دور ميزی نشسته اند و در باره تراژدی و کمدی بحث می کنند.

دو نفر از آنها نمايشنامه نويس اند، يکی با اينکه دنيا را پوچ و کميک می بيند، نمايشهای تراژدی و جدی می نويسد و ديگری با اينکه دنيا را تراژيک می بيند، کمدی نويس است.

هر کدام از آنها فی البداهه داستانی را در باره زن جوان ۳۰ ساله ای به نام مليندا روايت می کنند که غير منتظره و سرزده وارد مهمانی شام يک زوج جوان نيويورکی می شود. از اين جا به بعد هر کدام از آنها داستان را در دو جهت متفاوت هدايت می کنند که با مقتضيات نمايشی که در آن قرار گرفته اند همخوانی دارد. يکی از آنها آن را به صورت کمدی و ديگری به صورت تراژدی پيش می برد.

اما به طور کلی در هر دو داستان، لحن کمدی بيشتر غالب است و وزن سنگين تری نسبت به تراژدی دارد

سيمای زنی در ميان جمع

 
رادا ميچل در نقش مليندا

وودی آلن به داستان گويی در باره زنها علاقه دارد. بيشتر شخصيتهای اصلی فيلمهای او را زنها تشکيل می دهند ( آنی هال، هانا و خواهرانش، شوهران و زنان، سپتامبر و زنی ديگر).

زنهای فيلمهای او غالبا حساس، آسيب پذير و شکننده اند و بيشتر از آنکه تابع عقل و منطق باشند اسير احساسات و عواطف خويشند.

شخصيت محوری اين فيلم نيز يک زن است. در هر دو روايت مليندا زنی درمانده و شکست خورده است که ازدواجی ناموفق و گذشته ای تلخ داشته است.

در روايت تراژدی، مليندا سرزده وارد مهمانی شامی می شود که دوست هم مدرسه ای سابقش، لورل برای متقاعد کردن تهيه کننده يک نمايش برای شرکت دادن همسر بازيگر او جانی لی ميلر ترتيب داده است.

او عصبی و آشفته است و به محض ورود شروع به تعريف داستان زندگيش می کند و مهمانان را حيرت زده باقی می گذارد.

در نسخه کمدی، مليندا يک غريبه است که در همسايگی يک زن جوان فيلمساز( سوزان) و شوهر بازيگرش ( هابی با بازی ويل فرل) زندگی می کند. او نيز سرزده وارد مهمانی شامی می شود که شوهر زن برای راضی کردن يکی از مهمانان به سرمايه گذاری درفيلم همسرش با عنوان "سونات اختگی" تدارک ديده است.

در واقع هر دو مهمانی بر مبنای مناسباتی کاملا مادی، حرفه ای و غير دوستانه ترتيب داده شده است. در اين مناسبات است که جايی برای آدمهای غير حرفه ای و گمنامی چون شوهر لورل و شوهر سوزان وجود ندارد. خواست هر دو برای بازی در نمايش و فيلم از سوی تهيه کنندگان رد می شود چرا که آنها به بازگشت سرمايه فکر می کنند و نياز به بازيگران مشهور دارند.

روايت

 

وودی آلن به جای روايت اپيزوديک دو داستان و مجزا کردن آنها ازهم، هر دو را ماهرانه به موازات هم پيش می برد و يک در ميان به هم برش می زند.

با اين شيوه او به تماشاگر اين امکان را می دهد که به تفاوتها و شباهتهای موقعيت های کمدی و تراژدی در هر دو داستان فکر کند و ببيند که چگونه اين دو داستان می توانند به صورتی کاملا تصادفی و تقدير گونه درهم تداخل کنند.

در واقع وودی آلن نشان می دهد که زندگی، عليرغم خواست و اراده انسان، غير قابل پيش بينی است و حوادثی روی می دهد که سرنوشت آدمها را به هم گره می زند و آن را در مسيری تراژيک يا کميک می اندازد.

در صحنه ای از فيلم مليندا خطاب به هابی می گويد: "من می نوشم، چرا که زندگی زود می گذرد و غير قابل پيش بينی است."

در نسخه کمدی، سوزان، دندانپزشکی را به مليندا معرفی می کند. در نسخه تراژدی نيز دوستان مليندا سعی می کنند او را به ازدواج ترغيب کرده و با دندانپزشکی آشنا سازند، اما سرنوشت، مليندا را به راه ديگری می کشاند و او عاشق نوازنده پيانويی می شود که در همان مجلس حضور دارد.

وودی آلن خود درباره اين فيلم گفته است: " موضوع اين فيلم بارها در فيلمهای من پيش آمده، گاهی کمدی و گاهی تراژدی ولی من معمولا با کمدی سر و کار داشته ام، اما در واقع هر دو شکلش هميشه برای من مطرح بوده است. هيچکدام از داستانهای مليندا در اين فيلم واقعی نيست بلکه هر دو زائيده خيال سای ( نويسنده کمدی) و مکس ( نويسنده تراژدی) اند که در رستوران نشسته اند و داستان پردازی می کنند."

عناصر مشترک در دو داستان

 

وودی آلن با گنجاندن عناصر، رويدادها و لوکيشن های مشابه در هر دو نسخه کمدی و تراژدی، سعی می کند ايده تراژدی را به کمدی پيوند زده و شکاف ميان آنها را کمرنگ سازد. در هر دو نسخه مليندا به طور تصادفی با نوازنده پيانوی جوانی آشنا می شود که کارشان به عشق می کشد. در تراژدی، مليندا با دست کشيدن بر روی چراغ جادو آرزو می کند که زندگيش تغيير کند. در داستان کمدی نيز، هابی شوهر سوزان که عاشق مليندا شده است، با لمس همان چراغ، نيت می کند که به عشق مليندا برسد بدون اينکه به احساسات همسرش لطمه بخورد. هر دو مليندا در همان رستورانی( کافه بيسترو) با دوستانشان ديدار می کنند که راويان قصه در آنجا نشسته اند.

عنصر خيانت در هر دو قصه وجود دارد و پررنگ است. در نسخه تراژدی، لورل متوجه خيانت همسرش می شود و او را به باد سرزنش می گيرد در حالی که خود نيز دارد به او خيانت می کند.

در داستان کمدی نيز، سوزان به شوهرش خيانت کرده و با مرد ديگری روی هم می ريزد. انگيزه خيانت در هر دو داستان، ازدواج ناموفق و رابطه های جنسی و عاطفی سرد و بی رمق است.
در هر دو داستان آينه ای هست که نقش وجدان معذب و خيانتکار شخصيتها را به عهده دارد. آنها بعد از خيانت خود روبروی آينه قرار می گيرند و از دروغی که گفته اند اظهار پشيمانی می کنند.

طنز عصبی و ويرانگر

 
آلن همراه همسرش سون يی پريون

وودی آلن هميشه به عنوان يک فيلمساز شاخص و مولف سينمای آمريکا مطرح بوده و در کنار فيلمسازان نوگرايی چون فرانسيس فورد کاپولا، رابرت آلتمن، سيدنی پولاک و مارتين اسکورسيزی، نقش مهمی در پيدايش جريان نو و متفاوت سينمای آمريکا در دهه هفتاد ايفا کرده است.

فيلمهای او با اينکه موضوعها و تم های متنوعی دارند، اما آکنده از طنز، شوخی و هجو هستند و نشانه های روشنی از خلاقيت و نبوغ هنری سرشار او در آنها موجود است. برای او مسائل فلسفی چون مرگ و زندگی همانقدر مهم اند که مسائل سياسی مثل کمونيسم، يهود ستيزی و فاشيسم.

گذشته از اين، عشق، خيانت در زندگی زناشويی و سکس تم بسياری از فيلمهای او چه کمدی و چه جدی را تشکيل می دهد. وی استعداد خيره کننده ای در نوشتن ديالوگ های طنزآميز و ترسيم روابط ميان آدم های طبقه متوسط و روشنفکران آمريکايی دارد.

کمدی وودی آلن ترکيبی از طنز عصبی و ويرانگر، ديالوگهای بديع و غافلگير کننده و موقعيت های کميک هجوآميز است.

طنزهای او همانند طنز چخوف، تند و تلخ و برنده اند. خود نيز بارها عنوان کرده که عاشق چخوف است.

داستانهای نيويورکی

وودی آلن عاشق نيويورک است. او داستان پردازی نيويورکی است که داستانهايش غالبا در خيابانها، محله ها و کافه های نيويورک خصوصا منهتن روی می دهند. نگاه او به نيويورک و منهتن عاشقانه و شاعرانه و تا حدی نوستالژيک است. اگرچه اين شيفتگی و عشق صميمانه به نيويورک باعث نشده که او از نقد مناسبات اجتماعی اين کلان شهر مدرن غافل باشد.

 

 

 

Copyright © 2005 Tafrihi.com  All rights reserved