نگاهی به فيلم 'سکس و فلسفه' به مناسبت نمايش آن در جشنواره فيلم لندن
 

 
 
عکس از سايت خانه فيلم مخملباف
عکس از سايت خانه فيلم مخملباف
در روزهای پنجم و ششم چهل و نهمين جشنواره فيلم لندن، فيلم "سکس و فلسفه"، تازه ترين ساخته محسن مخملباف در دو نوبت در بخش " فيلم در ميدان" به نمايش در آمد.

جان (دلير نظر) معلم رقصی است که در چهلمين سالگرد تولدش از مريم، تهمينه، فرزانه و ملاحت، چهار دلداده اش دعوت می کند که به کلاس رقص او بروند. هيچ کدام از آنها از وجود ديگری خبر ندارد.

جان داستان آشنايی و عاشق شدنش با معشوقه هايش را يک به يک با خود آنها مرور می کند. در نهايت هر چهار دختر او را ترک می گويند و او به تنهايی سالروز تولدش را جشن می گيرد.

محسن مخملباف پس از ساختن فيلم سکوت در تاجيکستان، بار ديگر اين کشور را به عنوان محل فيلمبرداری فيلم تازه اش برگزيده است.

موضوع فيلم همانطور که از عنوانش بر می آيد قرار است حول محور رابطه زن و مرد و فلسفه وجود عشق و رابطه ميان دو بگردد.

"عشق بازی می کنم پس هستم"

فيلم با نمايی ثابت از داخل خودرويی در حرکت که بر روی داشبورد آن شمعهای روشن چيده شده آغاز می شود. تنها صدای جان شنيده می شود که به معشوقه هايش تلفن می کند. اين نما چهار بار تکرار می شود بدون اينکه نشانه ای از ايجاز در آن ديده شود. با اين حال بيننده منتظر است که اين مقدمه کشدار به داستانی پر جنب و جوش راه يابد که نه تنها اين اتقاق نمی افتد بلکه پيروی اين مقدمه از خود آن طولانی تر و کسل کننده تر است و تصاوير نمادين و به اصطلاح استعاره ای که در مقدمه آمده با جلو رفتن داستان افزايش می يابد.

فصل طولانی دعوت از دخترها و جمع شدن آنها در کلاس رقص، بيننده را از همان ابتدا دچار سردرگمی می کند.

در بخش دوم که داستان آشنايی و شکل گرفتن عشق ميان جان و معشوقه هايش روايت می شود، جان در مواجهه با هر کدام از دخترها حرفهايش را يک به يک تکرار می کند.

محتوا و جنس گفتگوهای فيلمنامه آقای مخملباف از دهان هر شخصيتی بيرون می آيد تفاوتی با هم ندارند. چه مهماندار هواپيما (مريم)، چه پزشک بيمارستان (تهمينه)، چه معلم چهل ساله رقص (جان) و چه شاعری که مريدانش نيمه شب هم او را رها نمی کنند، جنس نگاه همه شان به عشق، زندگی و زمان يکی است و همه با ادبيات مشترکی و با بيانی احساساتی و بی رمق برداشت خود را از اين مقوله ها بازگو می کنند.

 
مريم غايبوا، بازيگر نقش مريم

تمام گفتگوهای فيلم گويی می خواهند بيانگر و نماينده "فلسفه" و مشاهدات کارگردان باشند، اما بيشتر به نامه های عاشقانه نوجوانان نو بالغی می مانند که تازه در جاده عشق و عاشقی قدم گذاشته اند. به بخشهايی از متن فيلمنامه سکس و فلسفه توجه کنيد: (1)

مريم: همزمان با چهار دوست دختر؟ اين عشقه؟
جان: اين جستجوست مريم. با هر يک از شما من پاره‌ای از قلب خودمو يافتم. می‌دونم که اين پاپان ماست اما می‌خوام با يکی يکی‌تون گفتگو کنم. اجازه بدين از کسی گفتگو رو شروع کنم که عشق اولم با اون شروع شد. حالا برمی‌گردين سر تمرين رقص؟
مريم: باورم نمی‌شه که اين آخرين باريه که با تو می‌رقصم. تقدير نبوده که من و تو با هم باشيم. تو و رقص‌رو برای هميشه ترک می‌کنم.

ـــــــــــــــــــــــــــــ

جان: صبر کن من تورو می‌رسونم. بشين.
تهمينه: نه. تايم عشق ما به پايان رسيده.
جان: وايسا. نه به عنوان يک عاشق. به عنوان يک راننده تاکسی. کجا می‌رين خانوم.
تهمينه: به زمان گذشته. به يک سال قبل. وقتی که خوشبخت بودم.
جان: تو روز تولد منو ياد داری. وقتی که برای ۳۹ سالگی من ۳۹ شمع هديه آوردی.

ـــــــــــــــــــــــــــــ

جان: حالا قلبت تاپ تاپ می‌کنه؟می‌خوام ترا در آغوش بگيرم.
مريم: چرا مردها همه‌اش می‌خوان جسم زن‌رو تسخير کنند؟
جان: برای اين که می‌خوام عشقمو ثابت کنم.
مريم: تصاحب تن، عشقه؟

ـــــــــــــــــــــــــــــ

 
پوستر تبليغاتی فيلم در تاجيکستان با عنوان عشق به نمايش در آمد

جان: من عشقبازی می‌کنم، پس هستم. فلسفه من اينه.
مريم: من دوست داشته می‌شوم، پس هستم. فلسفه منم اينه.
جان: می‌خواستم در آغوش‌ات بگيرم، اما تو ...
مريم: جسم من مال کسی است که روحم ‌رو تسخير کرده باشه.

شمع و گل و پروانه

مخملباف در فيلم نگاهی مادی به مقوله عشق و احساس دارد. او عقايد نظری اش را با تصاويری قابل پيش بينی و کليشه ای همراه می کند. جان برای اينکه بگويد که کمتر از عمر يک روزه يک پروانه از زندگی لذت برده، پروانه ای را نشان می دهد که روی گلی نشسته؛ و طول مدت زمان خوشی هايی را نيز با ثانيه شماری ثبت کرده که هميشه در دست دارد و دقايق فرح بخش زندگی اش را می شمارد.

يا برای اينکه نشان داده شود جان تولدش را به تنهايی جشن می گيرد، تک شمعی دست می گيرد و پشت فرمان اتومبيلش در خيابانها پرسه می زند.

برای اينکه رابطه جنسی نسبتا بسته ای را به تصوير بکشد، دو دست نشان داده می شوند که صاحبان شان بر آنها بوسه زده اند و سپس دستها دقايقی در هم می آميزند که يکی از ملال آورترين صحنه های فيلم را شکل می دهند.

شراب، کلوز آپ، برگهای پائيزی و ديگر هيچ

 
دلير نظر از خوانندگان مشهور تاجيک است

فيلم سراسر پوشيده از نماهای نزديک (کلوز آپ) است، بطوريکه استفاده بيش از اندازه از کلوز آپ معنی و مفهوم کاربردی اش را به طور کلی از دست می دهد.

مخملباف قصد دارد با استفاده از عواملی چون جام شراب، شمع و گل و پروانه، برگهای پائيزی و .... و استفاده از آنها در پس زمينه هايی با رنگهای تند و کنتراست شديد تصاوير چشم نوازی خلق کند که بر فضای " شاعرانه" فيلمش بيافزايد.

فيلم سکس و فلسفه در تابستان گذشته با عنوان عشق در سينماهای تاجيکستان به نمايش در آمد.

دلير نظر خواننده سرشناس موسيقی تاجيکی، نقش جان را بازی می کنند و مريم غايبوا، تهمينه ابراهيموا، فرزانه بيکنظروا و ملاحت عبدالله يوا بازيگران نقشهای معشوقه های جان هستند.

اين فيلم را ابراهيم غفوری، فيلمبردار چند فيلم اخير خانواده مخملباف فيلمبرداری کرده و مخملباف علاوه بر نوشتن فيلمنامه و کارگردانی آن، به روال ديگر فيلمهايش تدوين فيلم را نيز بر عهده داشته است.

تهيه کنندگان سکس و فلسفه خانه فيلم مخملباف و کمپانی وايلد بانچ (فرانسه) هستند. اين فيلم به زبان روسی و تاجيکی است.

 


 

(1) تمام ديالوگها از سايت خانه مخلمباف برداشته شده اند.

 

 

 

Google
WWW Tafrihi

Copyright © 2005 Tafrihi.com  All rights reserved