موسيقي
موتزارت
تاثير
شگرفي بر
روح
انسانميگذارد.
اصولا
فعاليتهاي
نوابغ و
هنرمندانبيشتر
از آنكه
عامه
پسند
باشند
مورد توجه
افراداهل
فن قرار
ميگيرد،
اما در
ارتباط با
موتزارتبايد
گفت: اين
موضوع
صادق
نيست.
زيرا روحموسيقي
موتزارت
در همه جا
محسوس
است
وآثار او
براي همه
مردم
قابل درك
و هضمميباشد.
موسيقي
موتزارت
حتي در
پيچيدهترينقسمتها
براي
عوام
قابل
شنيدن
است و به
هيچوجه
باعث
آزار نميشود،
اما واقعا
چرااينگونهاست،
در جواب
بايد
متذكر شد
كه
درموسيقي
موتزارت
علاوه بر
رمز و راز،
سادگي
درعين
پيچيدگي
احساس ميشود
و اين
سادگي
وزيبايي
براي همه
قابل درك
است. در
مجموعباعث
ميشود كه
موتزارت
غني و
دلچسب به
نظرميرسد
اما نه
دلچسب
مانند
بسياري
از ترانههايپاپ
و مدرن
امروزي
كه عمري
كمتر از دو
يا سهماه
دارند.
امروزه
با گذشت 250
سال از
زمان
موتزارتهنوز
موسيقيهاي
او زنده و
تازه ميباشد.
پسبياييم
زندگي
پررمز و
راز و
افسانهايموتزارت
را باهم
مطالعه
كنيم.
زندگي موتزارت
(ولفگانگ
آمادئوس)
موتزارت
آهنگسازاتريشي
از نابغههاي
موسيقي و
از
بزرگترينآهنگسازان
موسيقي
كلاسيك
بود. او در 27ژانويه
1756 در
سالزبورگ
كه يكي
از
مراكزهنري
و فعاليتهاي
مهم
موسيقي
اروپا بود
درخانوادهاي
هنرمند به
دنيا آمد.
از هفت
فرزندي
كه پدر و
مادرش ميبايستداشته
باشند
تنها او و
خواهرش (ماريا
آنا)
ازبيماريهاي
نوزادي
آن دوران
جان سالم
بدربردند.
پدرش (لئوپلد)
كه در
دربار
اسقف
خدمتميكرد،
آهنگساز و
ويولونيست
مشهوري
بود و
دراكستر
والي
سالزبورگ
رهبريت
آن را به
عهدهداشت.
از همان
كودكي و
لفگانگ
چنان
نبوغي
نشانداد
كه پدرش
همه چيز
را رها كرد
و بهطور
جديو
مستمر به
آموزش او
پرداخت.
خانواده
موتزارت
به قصد
كسب
تجربه
ونمايش
هنرشان
به يك
سفر دور و
دراز در
گسترهاروپا
رفتند. در
آن زمان
و لفگانگ 7
ساله بود.
اوو
خواهرش
به همراه
پدر در مدت
3 سال در48
شهر كنسرت
دادند و
لفگانگ
كه از سه
سالگيپيانو
را نزد پدر
آموخته
بود اولين
قطعاتش
را دراين
دوران
ساخت و بهطور
خودآموز
نوازندگيويلون
و ارگ را
ياد گرفت.
او اولين
اثر
اپرايش
رادر سن 12
سالگي
خلق كرد و
در اين
سنيننوازنده
اي چيره
دست در
پيانو و
ويولن و
ارگشد.
پدرش كه
مدرس
موسيقي
بود، يكي
ازاصليترين
مشوقهاي
و لفگانگ
به شمار
ميرفت.او
در طي
سفرهاي
مختلفش
به دربار
پادشاهها
وملكهها
ميرفت و
در حضور
اشراف
توانايي
ونبوغ
پسرش را
به نمايش
ميگذاشت...
خانواده
كمي بعد
از سال 1766
به وطن
بازگشتند.
آنها
اميدوار
بودند و
لفگانگ
اپرايي
را كهنوشته
در آنجا
اجرا كند
اما بهدليل
بعضي
دسيسههااين
اپرا
ارائه شد.
او و
خانوادهاش
سال 1769را در
سالزبورگ
گذراندند.
در سالهاي
1770 - 73 سه بار
به
ايتاليا
سفركردند
كه در آن
هنگام
موتزارت 2
اپرا و يكسونات
براي
اجرا در
ميلان
نوشت.
ضمنا در
اينهنگام
با سبك
موسيقي
ايتاليايي
آشنا شد.
در
تابستان 1773
دفعات
بيشتري
به وينرفت
و بيشتر
براي
آنكه
شايد محلي
براي
تدريسبهدست
آورد. در
آنجا
موتزارت
يك رشتهكوآرتت
و سمفوني
نوشت.
با اين
همه اين
نابغه بيمانند
جهان
موسيقيهرگز
نتوانست
به
موفقيتهاي
رسمي كهمخصوص
آن دوران
بود دست
يابد
زيراموسيقيداناني
كه يك
صدم
خلاقيت و
هنر او
رانداشتند.
اما با
فرود
آوردن سر
تسليم بر
ارادهفرمانروايان
آن روزها
و ديارها
به رهبرياركسترهاي
ويژه
آنان دست
مييافتند
لذا
ازلحاظ
مالي
تامين ميشدند.
اما گويي
و لفگانگآمادئوس
فرصتي
براي اين
تسليمها
و حرمتها
وامنيتها
نداشت،
از اين رو
اصطلاح
حقوق
بگيردربار
نبود.
موفقيت
پدر ولفگانگ ميديد فرصتهاي فرزندش بهعنوان يك آهنگساز با استعداد در سالزبورگ ازبين ميرود، او تصميم گرفت براي ولفگانگ درجاي ديگر شغلي بيابد. لذا ولفگانگ به همراهمادرش به مونيخ و مانهايم رفت اما هيچ شغليبهدست نياورد. او بيش از 6 ماه در مانهايم ماند وآهنگ هايي براي فلوت و پلانو نوشت و در آنجاعاشق دختري زيبا و بنام آلوئيزاوبر شد.
موتزارت
حدود 50
سمفوني
نوشت.
پدرش به
فكر افتاد
پسر و
همسرش را
به پاريسبفرستد،
اما
متاسفانه
ولفگانگ
از محيط
رسمي
وخشك
پاريس
خوشش
نيامد.
لئوپولد
به او گفتكه
باز گردد
چرا كه در
شهر خودش
شغل
بهتريبرايش
پيدا كرده
بود. مادر
در پاريس
فوت
كردولفگانگ
تنها از
اين سفر
با خاطره
اي تلخ
بازگشت.
مدتي در
سالزبورگ
در كليساي
جامع
درگروهي
موسيقي
به
نواختن
ويلن و
ارگپرداخت.
ولفگانگ
تصميم
گرفت به
مونيخ
برود تا
درآنجا
اپرا
بنويسد.
بعد به
وين دعوت
شد. او
دردربار
امپراطور
به آشپزي
مشغول شد.
روزي
ازكارفرمايش
خواست كه
اجازه
ساخت
آهنگيدرباره
موضوع
مورد
علاقهاش
را از پرنسبخواهد.
اما پرنس
بيتوجه
به
موتزارت،
سببرنجش
وي شد.
موتزارت
از دربار
بيرون
آمد و
درسالهاي
بعد
زندگيش
را با
تدريس
موسيقي،
چاپآثارش
يا نواختن
براي
عموم و يا
در خانهدوستانش
ميپرداخت.
در سال 1787
شغلكوچكي
به عنوان
رهبر گروه
موسيقي
بهدستآورد
كه از آن
حقوق
كافي
عايدش ميشد
ولي
ازنوشتن
آهنگهاي
گروه
باله
چيزي به
دستنميآورد.البته
در آن
دوران
موتزارات
توانستهبود
زندگي
خوبي
براي
خودش دست
و پا كند.كالسكه
شخصي،
نوكر
خصوصي و
خانه
بزرگداشت،
اما مردي
ولخرج
بود.
درسال 1782 با
(كنستانس
وبر)
خواهركوچكتر
آلوئيزا
ازدواج
كرد.
در اولين
سالهاي
زندگي
خود در وين،موتزارت
بهوسيله
نوشتن
آهنگ
براي
پيانو و
ويلناعتباري
كسب كرد.
درسال 1782
اپراي
معروفخود
را نوشت.
(هايدن)
يكي از
آهنگسازان
معروف آندوران
به پدر
موتزارت
نامه
نوشت و
گفت پسرتبزرگترين
آهنگسازي
است كه
ديده يا
شنيدهام.او
با ذوق
است واز
آن
بالاتر
بزرگترين
دانشمندآهنگسازي
است كه
تاكنون
برخورد
داشته
است.آهنگهاي
موتزارت
معجوني
از
درخشندگيآهنگسازي
و رشد
سمفونيك
بود.
آن دوران
نهايت
پركاري
موتزارت
به
شمارميرود.
در سال 1789
اولين
اپراي
كمديخود
را با نام (عروسي
فيگارو)
نوشت.
اوباقيمانده
عمر
كوتاهش
را د ر وين
گذراند.موتزارت
مسافرتهاي
زيادي در
اين مدت
انجامداده
بود. در
واقع
موتزارت
بيشتر
روزهايعمرش
را در سفر
بود. 13 هزار و
97 روز زندگيكرد،
3 هزار و 720
روز از
عمرش را
در سفر
بودو در طي
اين
سفرهاي
كوتاه و
بلند از
بيش از 200شهر
ديدن كرد.
درزندگي
موتزارت
لحظات
سكون
واستراحت
به ندرت
وجود
داشته
است. او كه
ازهمان
كودكي
پرجنب و
جوش بود.
پس از كسبموفقيتهاي
كوچك و
بزرگ در
زادگاهش
وهمچنين
سفر به
ايتاليا و
زندگي در
وين به
يكچهره
محبوب
مبدل شد.
آخرين
سفر او به
پراگ در
سال 1791 بود،
تااپرايي
را برگزار
كند اين
يك اپراي
سنگين
سنتيبراي
جشن
تاجگذاري
بود ولي
موتزارت
در آناز
لطافت و
شوخ طبعي
خاصي از
شخصيتهاياجتماعي
اپرا
استفاده
كرد.
موتزارت
برخلافداستانهاي
متعددي
كه مربوط
به
مسموميت
اوتوسط
يكي از
همكارانش
به نام (آنتونيو
سالياري)شايع
شده، به
علت يك
بيماري
ناشناخته
همراه
باتب در
سن 36 سالگي
از دنيا
رفت.
موتزارتآهنگي
را كه يكي
از عظيمترين
كارهاي
او
درموسيقي
كليسايي
است كه
به دليل
بيمارياش
نيمهتمام
رها كرد. او
درحومه
شهر وين
با حداقلتشريفات
و در يك
گور گمنام
به خاك
سپرده شد.
ويژگيهاي
موسيقي
موتزارت
موسيقي و شخصيت خود موتزارت شگفتانگيزبوده است. دانشمندان به اين نتيجه رسيدهاند كهماهيهاي درياي اژه در سواحل يونان با شنيدنموسيقي موتزارت استرس كمتري دارند و ميلجفتگيري در آنها بيشتر ميشود. گاوهاي شيرده باشنيدن موسيقي موتزارت شير بيشتري توليدميكنند.
حتي
موسيقي
موتزارت
بر روي
انسانها
نيز
تاثيرمثبت
ميگذارد.
در سلولهاي
زندانيهايجنايي
موسيقي
موتزارت
پخش ميشودتا
بهآرامش
برسند.
درايستگاههاي
متروي
نيويوركاز
بلندگوها
صداي
موسيقي
موتزارت
به گوشميرسد
تا تاثير
مثبت و
آرامبخش
بر رويافرادي
بگذارد كه
بيصبرانه
منتظر
رسيدنمتروي
بعدي
هستند.
در واقع
جنين در
شكم مادر
با شنيدن
موسيقيموتزارت
احساس
آرامش و
رضايت
بيشتريميكند.
به گفته
محققان و
روانشناسان
فرانسوي،موسيقي
موتزارت
مثل
باراني
است
دربيابان.
شيطنت
وحركتهاي
غيرمنتظره
همراه
بانغمههاي
ساده و
دلنشين
را در
موسيقي
موتزارتميتوان
لمس كرد.
اوج
خلاقيت،
نبوغ در
جواني به
همراهشادابي
براي
زندگي و
بيآلايشي
به خوبي
درموسيقي
موتزارت
احساس ميشود.
موسيقيدانان،
موسيقي
موتزارت
را
اينگونهتشبيه
كردهاند:
گويي از
پنجره با
تحسين به
كودكينابغه
مينگري
كه درحال
بازي و
سخن گفتن
باخود است.
برخي از
آثار
موتزارت
مجموع
آثار
موتزارت 656
موسيقيميباشد
كه چندين
اثر او در
طول جنگهايمتعدد
از بين ر
فته است.
در ذيل به
چند
اثرمعروف
او اشاره
ميكنيم:
عروسي
فيگارو -
فلوت
سحرآميز -
سمفونيشماره
چهل - مارش
ترك -
موسيقي
كوچكشبانه
- پيانو
كنسرت در
دوماژور -
ركوييمهايمرگ
- آوماريا-
فانتزي د
ر رمينور -
كنسرتهايكلارينت
-
كوارترهاي
زهي -
وارياسيونهايپيانو
منبع: مجله
خانواده
سبز