در خانه نه
ايم جان به
فدايت
لطفي كن و
بگذار
صدايت
ارتباط با «پرويز
مشكاتيان»
با اين بيت
كه بر روي
پيغام گير
تلفن
نهاده شده
،آغاز
ميشود.وارد
خانه اش كه
ميشوي،
دكوراسيون
خانه و حتي
برخورد
انسانهاي
درون خانه
برگرفته
از اعتقاد
به اصالت
فرهنگ كهن
ايران
زمين است .حتي
رابطه دو
فرزند وي
با پدرجدا
از صميميت
پدر و
فرزندي
حكايت از
رابطه
استاد و
شاگردي
نيز دارد.
ديوار
خانه اش
نيز
دنيايي از
سازهاي
اصيل
ايراني و
ديگر ملت
مشرق زمين
چون سيتار
هندي و ....را
به هر تازه
واردي
نشان ميدهد
و با زبان
بي زباني
صحه ميگذارد
بر عقايد
بزرگ مردي
كه معتقد
است فرهنگهاي
اصيل
متعلق به
هر كشوري
كه
باشد،بايد
مورد
احترام
قرار
بگيرد.
فرزندان
استاد
آوا و آيين
نام دو
فرزند
استاد
مشكاتيان
است. اسامي
به خودي
خود
روايتگر
يك ذهن
فلسفي است.زماني
كه درباره
اسامي از
وي ميپرسيم،
ميگويد:تلفظ
اين دو اسم
در هر
كجايي از
دنيا،
مانند
آفريقاي
جنوبي
قابل
تغيير
هجايي
نيست.
آوا در حال
حاضر
دانشجوي
رشته
گرافيك و
عكاسي است.
آيين هم
كلاس سوم
راهنمايي
است و دف و
تمبك ميزند.آلبوم«تمنا»
اواخر سال 1384
با
دونوازي
تمبك آيين
و سنتور
پدر، توسط
انتشارات
سروش عرضه
شد.
همچنين
قرار
بود،آيين
دركنسرت
سال 1383 گروه
عارف، دف
بزند كه به
علت
شكستگي
دست
نتوانست
اين كار را
انجام
بدهد.
مشكاتيان
و 50 بهار
زندگي
پرويز
مشكاتيان
در 24
ارديبهشت 1334
در
نيشابور
چشم به
جهان گشود.
مشكاتيان
از 6 سالگي
به
فراگيري
موسيقي
پرداخت. از
ابتدا
علاقه
وافري به
ساز سنتور
پيدا كرد و
با آموزش
مداوم زير
نظر پدرش،
حسن
مشكاتيان،
قدم در راه
بزرگاني
چون سماعي
و صبا
گذاشت.
مشكاتيان
از كودكي
متوجه
ارتباط
تنگاتنگ
ادبيات
منظوم
ايران با
موسيقي
ايراني كه
جوهره
فرهنگ
ايرانيان
است و نقش
بسيار
اساسي در
پيكره
موسيقي
سنتي
دارد، شد.
پرويز
مشكاتيان
پس از
اتمام
تحصيلات
متوسطه،
وارد
دانشكده
هنرهاي
زيباي
دانشگاه
تهران شد.
وي رديف
عالي
موسيقي
ايران و
رديف آقا
ميرزا
عبدالله
را در
دانشگاه
نزد استاد
فقيد نور
علي خان
برومند و
دكتر
داريوش
صفوت
آموخت.
همزمان با
اين
آموزشها
از محضر
اساتيد
بزرگي چون
دكتر محمد
تقي
مسعوديه،
شادروان
عبداله
خان
دوامي،
شادروان
سعيد
هرمزي و
شادروان
يوسف
فروتن نيز
بهره گرفت.
ضمناً
بايد
اشاره كرد
كه
مشكاتيان
در ساز سه
تار هم
همچون
سنتور
داراي
تبحر است.
مركز حفظ و
اشاعه
موسيقي،
از اواخر
دهه پنجاه
با هدف
آموزش،
احيا و
رواج
سنتهاي
موسيقي
ايراني به
وسيله
نورعلي
خان
برومند و
داريوش
صفوت،تاسيس
و سپس با
دعوت از
اساتيد
بزرگ آن
زمان
تكميل شد.
نقش اين
مركز در
پيشرفت
موسيقي
ملي، غير
قابل
انكار
است،
بطوريكه
بسياري از
اساتيد
شاخص حال
حاضر،
پرورش
يافته
همين مركز
بودهاند.
پرويز
مشكاتيان
يكي از
همين
اساتيد
است كه
فعاليتهاي
رسمي هنري
خود را در
زمينه
سنتورنوازي،
از همين
مركز به
عنوان
سرپرست
گروه و
استاد
سنتور
آغاز كرد .
پرويز
مشكاتيان
در آزمون
باربد كه
به ابتكار
استاد نور
علي خان بر
پا شده
بود، در
رشته
سنتور به
مقام اول (
با پشنگ
كامكار ) و
در كل
آزمون به
مقام
ممتاز ( با
داريوش
طلايي ) دست
يافت.
وي بعدها
به همكاري
با گروهي
پرداخت كه
متشكل بود
از: پريسا (آواز)،
حسين
عليزاده (تار)،
محمدعلي
كياني
نژاد (ني)،
داوود
گنجه اي (كمانچه)
و محمود
فرهمند (تمبك).
يكي از
آثار اين
گروه،
افسرده
حال با شعر
بابا طاهر
و
خوانندگي
خانم
پريسا بود.
مشكاتيان
پس از
استعفا از
راديو
تلويزيون،
به اتفاق
چند تن از
موسيقيدانان،
موسسه
فرهنگي و
هنري «چاووش»
را بنياد
نهادند . او
به عنوان
سرپرست
گروه و
استاد
رشته
سنتور
مشغول
خدمت به
هنرجويان
موسيقي شد.
پس از هفت
سال سكوت
مشكاتيان
از جمله
محدود
هنرمنداني
است كه هفت
سال سكوت
را به خاطر
ايدئولوژي
و داشتن
جهان بيني
خاص خودش
برگزيد.وي
در اين مدت
شعر «اخوان
ثالث» را
زمزمه ميكرد:من
اينجا بس
دلم تنگ
است
و هرسازي
كه ميبينم
بدآهنگ
است
بيا ره
توشه
برداريم
قدم در راه
بي برگشت
بگذاريم
ببينيم
آسمان هر
كجا آيا
همين رنگ
است..........
اما دغدغه
و حس
مسئوليت
پذيري به
وي اجازهاي
بيش از اين
نداد و
سرانجام
پس از هفت
سال و اندي
در سال 1383با
گروه
موسيقي «عارف»
با
خوانندگي
شهرام
ناظري در
تالار
وزارت
كشور به
صحنه رفت و
سكوت شكست
تا پيمان
ببندد با
هر آنكه
ذره اي
علاقه به
موسيقي
سنتي اين
ديار
باستاني
دارد.
پرويز
مشكاتيان
،نيمايي
ديگر
پرويز
مشكاتيان
را ميتوان
«نيما
يوشيج» دوم
نام
نهاد؛يعني
همان كاري
كه نيما
يوشيج در
عرصه شعر
نو انجام
داد و از
استبداد
عروضي
گذشت، وي
هم از
تسلسل
موسيقي
رديف و
دستگاهي
گذشت. وي ميگويد:
من به
ادبيات
ايران
خيلي
علاقه
مندم.بيان
روح كلمه
براي من
خيلي مهم
است.يعني
اگريك غزل
با اينكه
داراي
انسجام
روحي است
را براي
آهنگسازي
انتخاب
كنم، اگر
ببينم كه
در بيت سوم
با اولي
فرق ميكند
آن را به
بيان بهتر
نزديك ميكنم.من
خودم را در
شعر رها ميكنم.در
آلبوم«قاصدك»
و كارهايي
كه بر روي
اشعار
نيما شده
است،
بيشتر به
روح شعر
فكر ميكنم.من
فكر ميكنم
كلمات رنگ
دارند،بو
دارند،
طعم
دارند،
بار ويژه
دارند،
سردند،
گرمند،
بزدلاند،
شجاعاند،
ابلهاند،
فرزانهاند،
بعد از
اينكه
خودم را در
عالم
شعررها
كردم؛ديگر
برايم
ريتم،
تسلسل،
گوشه و
رديف مهم
نيست.
هنر از
نگاه
مشكاتيان
هدف هنر
متعالي
كردن
انسان است
نه متواري
كردن
انسان،
هدف هنر
وارستگي
بخشيدن به
انسان است
نه
وابستگي،
هدف هنر
ايثار است
نه اغفال...
زماني كه
هنرمند ميبيند
كه شرايط
اينگونه
نيست تنها
راه اين
است كه
كنار
بنشيند.
وي تفاوت
هنرمند و
سياستمدار
را در اين
ميداند
كه: بين
نگاه
هنرمند و
سياستمدار
تفاوت
زياد است.يعني
اگر
سياستمدار
به اقتضاي
زمانه و
روزمرهگي
به حقيقتي
برسد، آن
حقيقت
براي باز
حركت كردن
يك
چيزدرآينده
است؛در
صورتي كه
هنرمند
اينگونه
نيست.تا
زماني كه
شرايط
اينگونه
باشد،هنرمند
توقعي
ندارد.هنرمند
نه رياست
ميخواهد
نه كياست!فقط
ميخواهد
در راستاي «شوربختي»
انسان پاك
و يا «شورزدايي»
انسان
حركت كند.
والا
هنرمند
چيز ديگري
نمي خواهد.
جدايي
سروآزاد و
پهلوان
آواز
زيادند
منتقداني
كه ميگويند:
جدايي
شجريان
ومشكاتيان
به كار هر
دو هنرمند
ضربه زده
است و يا ميگويند
به محض
اينكه بعد
از آلبوم «قاصدك»
آن دو از
يكديگر
جدا شدند
،ديگر نه
شجريان
،آن
شجريان
سابق شد و
نه پرويز
مشكاتيان...
شجريان
دليل اين
جدايي را
عوض شدن
سليقه خود
دانسته
است.
اما
مشكاتيان
در اين
زمين
خاطرنشان
ميكند:يك
وقت هست كه
شما در يك
دهه اي
پركارهستيد
.انگيزه
داريد.برعكس
در يك دهه
سكوت ميكنيد.اين
دلايل
صرفا شخصي
نيست.يك
هنرمند كه
نمي تواند
در يك
جامعه
زندگي كند
و جدا از
جامعه
باشد.اين
بدين معنا
نيست كه ميگفتند:هنر
براي مردم
يا به گفته
مايكوفسكي
«هنر سفارش
جامعه است».چون
راه
مايكوفسكي
را خيليها
رفته اند و
نامي از
آنها
نماند.نمي
توان گفت
كه هنراز
جامعه
سفارش ميگيرد.اما
از جامعه
آبستن ميشود.يعني
انگيزهها،
موقعيتهاي
سرايش،بينش
و گزينش در
فضايي است
كه زندگي
ميكند.براي
همين هنر
تابعي است
از زمان و
مكان.
مسائل
شخصي
پررنگ
نيست
وي در
ادامه ميافزايد:اگر
من تغيير
كردهام،
استاد
شجريان هم
تغيير
كرده است.يعني
نمي شود
گفت كه اين
وسط فقط يك
نفر تغيير
كرده است.يك
زمان
تغيير
آگاهانه
است كه شما
ميتوانيد
آن تغيير
را تحليل
كنيد و يك
وقت ديگر
آن تغييري
كه شامل
مرور زمان
ميشود .يعني
در شما
اتفاقات
جديد رخ
داده است
كه نگاه
شما عوض
شده است.اين
مثل اين
است كه
بگوييم كه
چرا در عكس 20
سال پيش
اينگونه
لباس
پوشيده
ايم.اگر
صادقانه
بين دهههاي
50،60 يا 70
اتفاقاتي
بين
مشكاتيان
و شجريان
افتاده كه
روي
كارهايشان
تاثيرگذاربوده
است بايد
آن را در
زمينههاي
اجتماعي و
زمانه اي
تحليل كرد.باز
هم تاكيد
ميكنم كه
مسائل
شخصي در آن
زمان كه
شما با يك
جامعه
هنري
سروكارداريد،نمي
تواند به
گونهاي
جدي و
پررنگ
باشد كه
مولفهها
را تغيير
دهد و قابل
حذف است .
موسيقي
سنتي
مخاطبان
زيادي
دارد
يك بحثي در
حال حاضر
مطرح است.اينكه
موسيقي
سنتي ما
نمي تواند
با جوانان
ارتباط
برقرار
كند؛به
همين خاطر
روز به روز
از تعداد
مخاطبان
موسيقي
سنتي ما
كمتر ميشود
اما
آهنگساز
خزان،دود
عود
،قاصدك و ....اين
نظريه را
رد ميكند
و ميگويد:
نه !اينگونه
نيست.اكنون
مسايل
ارتباط
جمعي نظير
ماهواره،اينترنت
و ....به گونهاي
است كه
مردم را
نسبت به
خريد آثار
موسيقي بي
نياز كرده
است و ديگر
اينكه
توان مردم
براي خريد
اثر كمتر
شده است.اما
اگر شما يك
كنسرت با
بليت 20 هزار
تومان
بگذاريد،مردم
به صف ميايستند؛البته
به شرط
اينكه به
مخاطب
اهميت
داده شود
نه در يك
اثر!اينكه
آنها شما
را به
عنوان يك
هنرمند
درد آشنا و
دردشنو
پذيرفته
باشند.
شرايط
كار با
خوانندهها
!
پرويز
مشكاتيان
از جمله
آهنگسازاني
است كه
علاوه بر
كار با
استاد
شجريان
تاكنون
براي
خوانندههايي
چون
عليرضا
افتخاري،رستميان،
مرحوم
ايرج
بسطامي و
علي
جهاندار
آهنگ
ساخته است.وي
جايگاه
خواننده
را
اينگونه
ذكر ميكند:
اگر
خوانندهاي
باشد كه از
زوايايي
كه من به
موسيقي
نگاه ميكنم
به موسيقي
نگاه كند و
به
زوايايي
كه من براي
خواننده
قائلم
،قائل
باشد
،بنابراين
كاركردن
با وي حق
اوست.
بالاخره
هر
خوانندهاي
از يك جا
شروع ميكند.من
هم با توجه
به حنجره
اش براي وي
آهنگ ميسازم.
«اگر كسي
صدايش
استاندارهاي
لازم را
داشته
باشد، اما
تفاوت
ديدگاهي
با استاد
داشته
باشد،با
وي كار نمي
كنيد؟»
استاد ميگويد:
خير. چون
هنر خيلي
حساس است و
ميتواند،
پسند جوانها
و جامعه را
به سادگي
به ابتذال
يا تعالي
بكشاند.هنرمانند
اسلحه اي
است كه اگر
به دست كسي
ميدهيد
بايد در
راستاي
تعالي
انساني
استفاده
شود و نه در
خلاف جهت
آن.
منبع: مجله خانواده سبز