موسيقـــي بدون ســـاز     حـــافظ بـــدون شاخه نبـــات


    
    
    قاسم افشار مهمان برنامه <عبور شيشه‌اي> بود. در يك طرف رضا رشيدپور نشسته بود و سعي مي‌كرد اشتباهات خواننده‌هاي پاپ را يكي‌يكي تذكر دهد.
     او وارد محدوده‌اي شده بود كه مجريان تلويزيون معمولا خود را از آن دور نگاه مي‌دارند تا به سري كه درد نمي‌كند دستمال نبندند اما در آن طرف قاسم افشار مصاحبه شونده خوبي براي گرم كردن اين بحث نبود به همين خاطر شجاعت رشيدپور در وارد شدن به حوزه <موسيقي> نتايج مثبت زيادي به همراه نداشت. <موسيقي> شايد مظلوم‌ترين بخش هنر در تلويزيون باشد.
     از سال‌هاي اول انقلاب كه تنها چند سرود دسته‌جمعي انقلابي به عنوان موسيقي از رسانه ملي پخش مي‌شد تا همين حالا كه هزار و يك جور <مميزي> بر سر راه نوازندگان و خوانندگان وجود دارد.
    <رشيدپور> آن شب روي چند نكته انگشت گذاشت كه هر يك بخش جداگانه‌اي را مي‌طلبد و اتفاقا مورد اشاره منتقدان تلويزيون نيز هست. او گفت: <چون تلويزيون رسانه عام است حق دارد سختگيرانه انتخاب كند تلويزيون به عنوان تنها رسانه ملي وقتي چيزي را پخش مي‌كند در واقع به مردم مي‌گويد اين آهنگ خوب را گوش كنيد پس مي‌تواند هر كاري را كه از وزارت ارشاد مجوز گرفت مناسب تشخيص ندهد و آن را روي آنتن نفرستد.>

    سوال اين است كه آيا <مردم> خواسته‌اند تنها و تنها <يك> تلويزيون داشته باشند تا در نتيجه آنچه از اين <يك> رسانه ملي پخش مي‌شود بيش از حد مهم به نظر برسد؟
    آيا جز اين است كه اگر تلويزيون‌هاي خصوصي مجال فعاليت مي‌يافتند اينقدر <فشار> روي رسانه ملي وجود نداشت و هنرمندان مي‌توانستند كار خود را از ساير رسانه‌هاي تصويري در معرض قضاوت مردم قرار دهند؟
    <رشيدپور> خيلي خوب جانب مسئولان سيما را گرفت و نبودن رسانه‌هاي موازي را به روي خودش نياورد اما به واقع در اين بين هنرمندان و مردم، كوچك‌ترين تقصيري ندارند. او در بخش ديگري از برنامه به سراغ آثار ماندگار رفت: <چرا كارهايي مانند ايران استاد نوري، والا پيامبر فرهاد، ماهيگير مازيار يا ساخته‌هاي استاد بيات جاودانه مي‌شود اما كارهاي امروزي چنين خاصيتي ندارد؟>
    نام‌ها را در ذهن خود مرور كنيد. بابك بيات كه عضو لاينفك <هنر> ايران زمين محسوب مي‌شود اين روزها با خطر مرگ دست و پنجه نرم مي‌كند اما دريغ از يك گزارش ده دقيقه‌اي كه از تلويزيون درباره زندگي و شرايط او پخش شود.
    از استاد نوري، فرهاد و مازيار هم مظلوم‌تر نداريم. مازيار تا زماني كه زنده بود نتوانست براي كارهايش مجوز بگيرد، فرهاد به چند اثر خاص محدود شده بود و سرانجام در فقر و نداري با دنيا وداع كرد.
     در مورد استاد نوري هم هنوز يادمان نرفته كه كارهايش چند سال پشت خط قرمزهاي نامر ئي باقي ماند و حتي به پشت ويترين نوارفروشي‌‌ها راه پيدا نكرد! اگر قرار است از آثار ماندگار حرف بزنيم بايد سراغ نام‌هايي برويم كه قدرشان به اندازه كافي دانسته شده وگرنه از فرهاد و مازيار حرف زدن حافظه مردم را پاك نمي‌كند.
    اين نكته را نه براي <رضا رشيدپور> عزيز كه نگاه تيزبينانه‌اش مجال پرداختن به اين بحث را به وجود آورد بلكه براي مديران تلويزيون مي‌نويسيم تا نگاهي دوباره به آنچه در جريان است داشته باشد و تناقض‌ها را از بين ببرند تا مثلا وقتي مجري برنامه عبور شيشه‌اي از خوانندگان بدصدا و موسيقي الكترونيكي انتقاد مي‌كند و خواهان اجراي زنده در تلويزيون مي‌شود امكان اجراي آنچه را مي‌گويد داشته باشند! و مجبور نشود گل و بلبل پخش كند.
     آن شب <رشيدپور> به صراحت اعلام كرد با موسيقي‌هاي الكترونيكي ميانه‌اي ندارد و طرفدار همراهي نوازنده و خواننده است اما بلافاصله بعد از اين‌كه نظرش را گفت آهنگي از قاسم افشار همراه با تصوير مرغزار و مرغابي و درخت براي مردم پخش كرد!
    هميشه همين طور است. هميشه وقتي قرار است آهنگي پخش شود مي‌توانيد انتظار تماشاي تصاوير طبيعت را داشته باشيد و از پرواز پرندگان يا رقص گل‌ها در باد و... لذت ببريد!
    چرا؟ چون تلويزيون ميانه‌اي با نوازنده و ساز ندارد! و در بهترين حالت خواننده‌اش را در حالي كه براي مخاطبانش لب مي‌زند به تصوير مي‌كشد!
    با اين مسئله خيلي كار داريم. بحث <عبور شيشه‌اي> و قاسم افشار نيست. اكثر كساني كه به عنوان خوانندگان <موجه> صدايشان از رسانه ملي پخش مي‌شود از روند فعلي گلايه دارند و فكر مي‌كنيم وقت آن رسيده كه به حرف‌هاي آنها توجه شود.
     مثلا عليرضا افتخاري مي‌گفت: <يك زمان صداي من پخش مي‌شد اما تصوير تلويزيوني يك زنبور بود كه از درخت مي‌رفت بالا! اعتراض كرديم گفتند خودت را نشان مي‌دهيم حالا مي‌رويم لب مي‌زنيم اما لب زدن هم مثل نشان ندادن ساز، يك دروغ است.>
    افتخاري حتي از گلايه نوازندگان نيز گفت و اين‌كه آنها اين شرايط را قبول ندارند: <پشت صحنه آقاي مشكاتيان به من اعتراض مي‌كند حق هم دارد مي‌گويد تو مي‌خواني. آهنگ من هم پخش مي‌شود پس خودم كجا هستم؟
     چه چيزي بايد بگويم؟ اين بي‌احترامي به نوازنده است اثرش هست ولي خودش نيست. حافظ بدون شاخه نباتش و موسيقي بدون آلاتش معني ندارد نمي‌شود آب سيب بخوري ولي سيب را نشناسي الان به خاطر يك سري تعصبات، ساز را نشان نمي‌دهند بايد بنشينند و چراها را بررسي كنند مثلا به نوازنده بگويند سازت بد قواره است يا شكل و شمايلت حرام ا ست به اعتقاد من ساز را نشان بدهيم زهرش كمتر است تا نشان ندهيم اين يك نوع ناهماهنگي است، ناهماهنگي اخلاقي و شخصيتي است كه بايد از بين برود خود مقام معظم رهبري هنرشناس هستند مي‌توانند اين
مشكل را حل كنند.
    
    سراج: ناراحت باشم بايد چه كار كنم؟
    حسام‌الدين سراج هم مثل افتخاري از شرايط فعلي ناراضي است و حتي در لحن حرف زدنش هم مي‌شود اين نارضايتي را احساس كرد: <من هم مثل بقيه. پرسيدن ندارد معلوم است كه دوست دارم گروه را نشان دهند و سازهايشان را به تصوير بكشند اما عوض اين‌ها كوه و دشت نشان مي‌دهند بعد هم شما مي‌پرسيد ناراحت نيستي؟
     خب ناراحت باشم چه كاري مي‌توانم بكنم؟ اگر بگويم. از فردا سازها را نشان بدهيد گوش مي‌كنند؟ اگر بخواهم دليل نشان ندادن نوازنده را بگويند گوش مي‌كنند؟ نه! فعلا وضع همين است برويد از مسئولان بپرسيد چرا؟>
    
    مدير گروه اجتماعي شبكه دو: بعدا حرف مي‌زنم
    صد البته كه حق با آقاي سراج است مسئولان هيچ تمايلي براي حرف زدن درباره اين موضوع ندارند. بسياري از مديران سيما فقط مجري سياست‌هاي كلان هستند و چون جواب قانع‌كننده‌اي در چنته ندارند ترجيح مي‌دهند چيزي نگويند به عنوان مثال آقاي سعيدي مدير گروه اجتماعي شبكه ( دو) وقتي از او خواستيم درباره نشان ندادن ساز حرف بزند پاسخگويي را به آينده موكول كرد: <الان وقت حرف زدن راجع به اين موضوع نيست. من براي شما آرزوي موفقيت دارم اما ترجيح مي‌دهم بعدا صحبت كنيم. در يك فرصت مناسب>! توجه داشته باشيد.
     مدير گروه اجتماعي شبكه ( دو) همان كسي است كه بسياري از كليپ‌هاي موسيقي زيرنظر و به دستور او پخش مي‌شود بنابراين وقتي او تمايلي به حرف زدن ندارد از ديگران نمي‌توان انتظار داشت.
    
    دو سال پيش ممنوع شد!
    تا دير نشده اين نكته را هم بگوييم كه نشان دادن سازهاي ايراني تا دو سال پيش محدوديت خاصي نداشت و تهيه‌كنندگان مجاز بودند سازهايي نظير تار، سنتور، دف، سه تار و... را نشان دهند اما دو مسئله باعث شد كه اين روند تغيير كند و ممنوعيت اعمال شود.
    -1 بعضي تهيه‌كنندگان در نشان دادن ساز افراط كردند و علاوه بر پخش سازهاي ايراني، گيتار، ارگ و... را نيز به تلويزيون آوردند و باعث اعتراض شدند.
    -2 بعضي مراجع به پخش ساز از رسانه ملي ايراد گرفتند( !رسم بر اين است كه مديران تلويزيون در تامين نظر مراجع سعي مي كنند.)
    
    عصار: كليپ جام‌جهاني استثنا بود
    عليرضا عصار ديگر هنرمند مطرح كشورمان نيز نظرات جالبي در اين زمينه دارد او حتي آهنگ جام‌جهاني را براي تيم ملي خواند و در كليپي كه برايش تهيه شد نيز اثري از نوازنده نبود: <كليپ جام‌جهاني يك استثنا نبود. در بقيه موارد من هرگز قبول نمي‌كنم لب بزنم فكر مي‌كنم رسيدگي به اين مسائل وظيفه نهادهاي فرهنگي - هنري كشور است. موسيقي مثل خطاطي و نقاشي است قايم كردن آن چه معنايي دارد؟ حالا اگر جنس موسيقي مثل بقيه هنرها نيست بايد آن را پنهان كنيم. به نظر شما اين كار اشتباه نيست؟>
    

    پخش زنده هم داريم!
    شايد تهيه نشدن كليپ‌هاي واقعي براي خوانندگان يا نشان ندادن ساز، دغدغه اصلي مخاطبان رسانه ملي نباشد اما اين مسئله هم جزو فهرست بلندبالاي <رودربايستي‌هاي> بين مردم و مسئولان قرار دارد. به هر حال اگر موسيقي خوب است سازش هم خوب است. و بايد به مردم گفته شود مشكلي ندارد اگر هم اشكال شرعي به آن وارد است بايد مردم در جريان قرار بگيرند و قاطعانه از آن پرهيز كنند.
     اما متاسفانه فعلا يك وضعيت بلاتكليفي آزاردهنده وجود دارد كه حتي تهيه‌كنندگان را نيز بر سر دو راهي قرار داده دكتر داروغه‌زاده تهيه‌كننده برنامه <مردم ايران سلام> در اين زمينه نقطه‌نظرات جالبي دارد: <تهيه‌كنندگان سياست‌گذار نيستند.
     مركز موسيقي سازمان مبنايي ارائه مي‌كند و تهيه‌كنندگان نيز بر آن مبنا پيش مي‌روند الان هم سياست اين است كه ساز را نشان ندهند حالا ممكن است رسما ابلاغ نشود و سينه به سينه منتقل شود اما به هرحال ساز را نشان نمي‌دهند اما خواننده‌ها در برنامه هستند و اجراي زنده هم دارند البته بعضا تهيه‌كنندگان شگردهايي به كار مي‌برند كه ساز هم ديده مي‌شود مثلا <ميزانسن> را به شكل خاصي مي‌چينند يا نماي <لانگ شاي> استفاده مي‌شود و...
    من شخصا فكر نمي‌كنم اين موضوع خيلي اهميت داشته باشد شايد يكي از دلايل سازمان اين باشد كه اكثر موسيقي‌ها الان به سمت پاپ رفته و ادوات آن هم ادوات غربي است كه مي‌تواند باعث ترويج موسيقي غربي شود به هرحال بحث نوع موسيقي و اشاعه آن كه به چه شكلي باشد براي سازمان مهم است تلويزيون مخاطب عام دارد و نمي‌شود هر چيزي را پخش كرد اما اين‌كه مي‌گوييد اصلا اجراي زنده نداريم و خواننده‌ها فقط لب مي‌زنند درست نيست.
    در برنامه كاروان موسيقي اجراي زنده داريم علاوه بر اين موزيسين‌هاي ما امكانات زيادي براي عرضه كار خودشان دارند. DVD، ويدئو، VCD، كنسرت و... تعهدي وجود ندارد كه همه كارها از تلويزيون پخش شود.
     به اعتقاد من بيشتر از نشان دادن يا ندادن فلان شخص يا ساز نوع كار مهم است ما در برنامه مردم ايران سلام، خيلي موسيقي پخش مي‌كنيم اما آن‌قدر خوب كار مي‌كنيم كه خود آقاي نوري تماس گرفت و گفت مي‌خواهم به برنامه شما بيايم.>
    
    پرونده مفتوح است
    اگر در بين مديران سيما كسي وجود داشته باشد كه بخواهد در رابطه با موضوع اين مطلب توضيح دهد ما آمادگي داريم كه آن را براي اطلاع مردم منتشر كنيم. اين پرونده از نظر مجله خانه سبز همچنان مفتوح است.
    
    منبع: مجله خانه سبز

 


 

رفتن به صفحه اصلي

 

جستجو
WWW Tafrihi

Copyright © 2005 Tafrihi.com  All rights reserved




 
 

ارسال اين صفحه براي دوستانتان

مشخصات شما :
اسم شما: *

ايميل شما: *

مشخصات دوستان شما :
ايميل دوستان شما: *

ايميل دوستان شما 2:

ايميل دوستان شما 3:

 پيغام: (optional)

Created by Tafrihi